خواندنی ها
-
چرخه شکلگیری عادتها
1402/02/26هر وقت خیلی کسل و بیحوصله بودم، میرفتم سراغش ... هر وقت از شادی در پوست خودم نمیگنجیدم، میرفتم سراغش ... نزدیک زمان امتحان یا ارائه درسهایم که استرس میگرفتم، میرفتم سراغش ... هر وقت دلم گرفته بود و غم عالم روی سرم خراب شده بود، میرفتم سراغش ... حتی هر وقت از عصبانیت در حال انفجار بودم و دود از گوشهایم بیرون میزد، باز هم میرفتم سراغش ... نه اینکه فکر کنی وقتی میرفتم سراغش مشکلاتم حل میشد ها ... نه، فقط فراموش میکردم غمگینم، شادم، مضطربم، کسلم یا عصبانی ... یکهو در عرض چند دقیقه همه حسهایم ناپدید میشد.
دوست داری بدانی عادتها از کجا میآیند؟
شده بود مثل یک جادوگر قهار که با چوبدستی جادوییاش من را با هر حالی که داشتم منجمد میکرد. به این یخزدگی و کرختشدن عادت کرده بودم. به این فرارکردن از احساساتم عادت کرده بودم. به این نادیدهگرفتن مشکلات بهجای حلکردنشان عادت کرده بودم. یا بهتر بگویم به پناهبردن به این جادوگر هفتخط عادت کرده بودم. من مدتها بود به چککردن گوشی موبایلم عادت کرده بودم.
خیلیها نشانی او را به من میدادند. گفته بودند او مهربان و عالم است. او عاشق نوجوانهاست. دلم برای دیدنش پرمیکشید. دلم میخواست از اسارت این عادت نجاتم دهد. وقتی کنارش نشستم لبخندی زد، نگاهم کرد و گفت میدانی عادتها از کجا میآیند؟ خودم را جمعوجور کردم و توی دلم گفتم از کجا میدانست سؤال من چیست؟! دوباره پرسید دوست داری بدانی عادتها چه خوب چه بد از کجا میآیند؟ مِنمِنکنان گفتم بله! اصلاً برای همین آمدهام. گفت همه ما انسانها دوست داریم پیشرفت کنیم. فقط معنای پیشرفت از نگاه هر کس یک چیز است؛ برای یکی آرامش است، برای یکی قدرت، برای یکی ثروت، برای یکی شهرت. اشکال کارمان آنجاست که به کم قانع میشویم و دلخوش میکنیم به پیشرفتهای قلابی. آن وقت است که دست به هر کاری میزنیم برای رسیدن به پیشرفت قلابیمان و مدام همان کارها را تکرار میکنیم، بعد کمکم عادتهایمان متولد میشود و ناگاه چشم باز میکنیم میبینیم شدهاند جزئی از شخصیت ما. بعد هم همین شخصیت تشویقمان میکند به انتخابهای قلابی و گیر میافتیم وسط این دور باطل ... حالا بگو ببینم پیشرفت قلابی زندگی تو چیست که باعثشده به چککردن گوشی عادت کنی؟ رنگ از چهرهام پرید. انگار از همهچیز خبر داشت. سرم را زیر انداختم و گفتم نمیدانم باید فکر کنم. لبخندی زد و گفت برو فکر کن. برو همه عادتهایت را یکجا بنویس و ریشهیابی کن، بعد بیا باز هم حرف بزنیم. بلند شدم که بروم. ته دلم هم خوشحالی بود، هم ترس. هم شوق بود و هم یک دنیا فکر و خیال ...
ریشهیابی عادتها
یافتم! بالاخره یافتم! خودش بود، پیشرفت قلابیام را یافتم! قدرت ... قدرت و برتربودن از دیگران، مهمترین پیشرفت از نظر من بود. با خودم فکر میکردم اگر کسی متوجه ناراحتی یا از کوره در رفتنم بشود یا اگر کسی اضطراب و کسل بودنم را ببیند من بهاندازه کافی قوی نیستم؛ پس، مدام این حسها را در وجود خودم سرکوب میکردم. گوشی موبایل هم شده بود ابزاری که به کمکم میآمد تا حرارت این احساسات رنگارنگ را برایم کمتر کند و خودم را تنظیم کنم. حالا دیگر حتی خودم هم مشغول گولزدن خودم شده بودم. حالا دیگر خودم هم خودم را نمیشناختم. نمیدانستم کی غمگینم؟ کی عصبانیم؟ کی شادم؟ از بس عادت کرده بودم هر تلاطم درونی را سریعاً با پناهبردن به گوشی موبایل در نطفه خفه کنم. تبدیل شده بودم به یک آدمآهنی بدون احساس. کشفکردن این کلید طلایی آسان نبود. چندین هفته درگیر یافتن عادتهای مختلف خودم شدم. عادتهای خوب ... عادتهای بد ... عادتهایی که نمیدانستم خوب است یا بد ... همه را نوشتم؛ مثلاً، عادت داشتم وقتی گوشی شارژ نداشت عصبی و کلافه میشدم و به تلویزیون و فیلم دیدنهای بیهدف پناه میبردم. عادت داشتم به رفتن توی اتاق و بستن در که کمتر با دیگران در ارتباط باشم تا چالشی پیش نیاید که بخواهم احساساتم را پنهان کنم. عادت داشتم خیلی با کسی صمیمی نشوم که مبادا نقطه ضعفی از من برایش آشکار شود. عادت داشتم به هر قیمتی برتری علمی خودم را به معلمها اثبات کنم، حتی به قیمت زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی. عادت داشتم بهسمت کاری که مطمئن نیستم میتوانم در آن بهترین باشم نروم؛ عادتی که مرا از تجربه کارهای زیادی که دوست داشتم انجام دهم محروم کرده بود ...
بعد شروع کردم به بالا و پایین کردن و ریشهیابی عادتهایم. مدام از خودم پرسیدم چرا این کار را انجام میدهم؟ دنبال چی هستم؟ اگر چهچیز داشتم دیگر لازم نبود این کار را انجام دهم؟ و باز پاسخهایم را ریشهیابی کردم. آنقدر پیش رفتم تا قدرت و برتریطلبی شد مرکز ثقل همه عادتهایم. عادتهای ریز و درشتی که من را تبدیل کرده بود به یک آدم سرد و نچسب که به خیال خودم خیلی قوی بود، ولی در واقع آدمآهنی ترسویی بیش نبود. انسان بزدلی که شجاعت پذیرش احساسات رنگارنگ خود را نداشت.
باید بروم او را ببینم. باید از خوشحالی فریاد بزنم. باید تمام راه را بدوم. باید محکم در آغوشش بگیرم. میخواهم بداند که چقدر از این کشف خوشحالم. باید بپرسم حالا که ریشه عادتهایم را یافتهام، حالا که پیشرفت قلابیام را پیدا کردهام، باید چه کنم؟ چطور باید از شر این عادتها خلاص شوم؟ تا دیر نشده باید دستبهکار شوم. تا دیر نشده باید تغییر را آغاز کنم ... -
تحصیل، امید، حرکت
1402/02/26دفتر و کتابهایم را ریختهام وسط، خودم هم نشستهام بالای سرشان! اگر خیلی زور بزنند، رویهمرفته، وزنشان از ده کیلو هم بیشتر نمیشود. همین ده کیلو قرار است در کنار همت من قرار بگیرد، هم آینده خودم را بسازد و هم چرخی از چرخهای کشورمان را بچرخاند! اما چطور؟
که آقا جواب دادهاند: «پیشرفت کشور نیازمند حرکت علمی بسیار قوی است ... و به همین دلیل است که درس خواندن مهمترین کار دانشآموزان و عبادت به شمار میآید.» (۱۴/۷ /۱۳۸۰) با خودم میگویم یعنی فقط و فقط از راه درس خواندن میتوان رشد کرد؟ که جواب دادهاند: «اَلعِلمُ سُلطان؛ علم اقتدار است؛ آمریکاییها و اروپاییها بهخاطر علمی که تحصیل کردهاند، توانستهاند همه دنیا را تصرف کنند... ما غفلت کردیم...» (۲۶/۷/۱۳۹۶) همیشه فکرکردن به آینده و ترسیم آرزوها شیرین است. مأموریت این هفته دقیقاً همین است. نو+جوان میخواهد در این آغاز سال تحصیلی به شما یک شارژر انرژی خیلی خوب و متفاوت معرفی کند؛ پس، اول بروید قلم و کاغذ بیاورید و بعد خودتان را در ۱۵ سال آینده تصور کنید. به جایگاه خانوادگی، شغلی و اجتماعیتان فکر کنید و به هرآنچه که خوب درس خواندن به شما خواهد داد. حالا این چشمانداز و سند با ارزش را بنویسید و در جای امنی بگذارید و هر وقت هر مانعی خواست انرژیتان را بگیرد، به سندتان نگاه کنید، به همه آن آرزوهای قشنگ، مطمئن باشید کار خودش را میکند.
-
امنیت اتفاقی نیست
1402/02/26گاهی از اوقات وجود یک نعمت آنقدر برای ما عادی میشود که وجودش را فراموش میکنیم و یادمان میرود که خدا را بابتش شکر کنیم و یا حتی گاهی مواظبش باشیم! مثلاً، تابهحال، به راحت نفسکشیدنت فکر کردهای؟ یا برایت پیش آمده که شب، وقتی در رختخواب دراز کشیدهای و سقف بالای سرت را نگاه میکنی، بابت وجود یک خانه امن خدا را شکر کنی؟ یک خانه امن در یک کشور امن!
به گفته رهبر انقلاب، امنیت یکی از اساسیترین و اصلیترین نیازهای یک ملت و یک کشور است. مهمترین مشکل برای یک کشور وقتی بهوجود میآید که در محیط کار، زندگی، تحصیل و در فضای عمومی جامعه، مردم احساس امنیت نکنند. در فضای امنیت، همه تلاشها، فعالیتها، روحیه و نشاط یک کشور میتواند بهدرستی برنامهریزی و با دقت دنبال شود و به نتایج خود برسد.
خوشبختانه در کشور عزیز ما، جوانان بسیاری هستند که این نعمتها را دیده و شاکر بوده و برای حفظ و نگهداری از آنها تلاش کردهاند؛ حتی به قیمت جانشان! موضوع دستچین این دفعه ما همین است! یعنی این بار به سراغ فضای مجازی برو و در آن بهدنبال نام و نشان و نحوه شهادت شهدای امنیت جمهوری اسلامی ایران باش؛ پس از جستوجو، در نهایت نام یک شهید به همراه نحوه دلاوری و شهادتش را انتخاب و برای ما بفرست تا همه با هم بتوانیم بهتر این شهیدان را شناخته و راهشان را ادامه دهیم.

🔰 مجموعه فکری و فرهنگی صادقیون
🔹 اوقات فراغت
🔸 استعدادیابی
🔹 مشاوره فردی
🔸 مسابقات علمی و ورزشی
و...
ثبت نام در مجموعه

مسجد و مکتب امام صادق(علیه السلام)
برنامه های اخیر مسجد و مکتب امام صادق(علیه السلام)
🔰 ثبت نام اعتکاف ویژه دانش آموزشی 1403
🔸 ویژه مقاطع هشتم تا دهم
🔹 هزینه ثبت نام 650 هزارتومان
🔸 25 الی 27 دی - 13 الی 15 رجب
🔸 پذیرش از 24 دی ماه ساعت 21:00
📌 مشهد مقدس، خیابان دانشگاه روبه روی برج آلتون مسجد ومکتب امام صادق(علیه السلام)
در صورت هرگونه سوال و ابهام کلیک فرمایید
ثبت نام

تشکیلات؟
تشکل یعنی مجموعه ای از افراد که براساس آرمان مشترک و ایمان مشترک و باور مشترک و نقطه نظرهای مشترک گرد هم می آیند تا جماعت بشوند که «یدالله مع الجماعه» به خصوص تا بتوانند زمینه را برای رشد اخلاق کار دسته جمعی و برای رشد استعدادها و شناخت و تربیت کادرها و تهیه برنامه ها و قبول مسئولیت اجرای برنامه ها هموارتر کنند. این تعریف تشکیلات از نظر ماست. بنابراین تشکیلات وسیله ای است برای بهتر انجام دادن مسئولیت ها و خودسازی. آدم های منفرد غالباً با خصلت تک روی بار میآیند و از مجموعه تک روها به زحمت میشود یک مجموعه فعال ساخت. رشد اخلاق دسته جمعی خود یکی از ارزش های تشکیلات است.